نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |

 

 

همه ی درد منی تو،غم دنیا که غمی نیست

من ازت خاطره دارم خاطره درد کمی نیست...

روبروی من عزیزم روزگار روشنی نیست

دائم از حال تو میگم حال من که گفتنی نیست

من یه عمره با خیالت لحظه لحظه در نبردم

با تو زنده بودم اما با تو زندگی نکردم

واسه من از تو گذشتن معنی یکی شدن شد

اوج پرکشیدن تو اول سقوط من شد

قلب من از باور تو فکر برگشتن نداره

من به هر راهی که میرم به تو میرسم دوباره

من یه عمره با خیالت لحظه لحظه در نبردم

با تو زنده بودم اما با تو زندگی نکردم

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |


زندگی چون قفس است ، قفسی تنگ پر از تنهایی ، و چه خوب است دم غفلت آن زندان بان ، و سپس بال و پر عشق گشودن ، بعد از آن هم پرواز



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



اگه یه وقت تنها شدی اینو بدون که خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



تنهایی دردناک است ، اما در سکوت و تنهایی است که همه چیز شکل میگیرد و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



تمام جاده های جهان را به جستجوی نگاه تو آمده ام ، پیاده ، این تو و این پینه های پای من ، حالا بگو در این تراکم تنهایی ، مهمان بی چراغ نمی خواهی??

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |
تنهاتر از تنها...

 


فقط دریا دلش آبی تر از من بود...

ومن دریا... دلم دریا...

فقط این را ندانستم؛

چرا گشتم چنین تنها تر از تنها !!!

به هر آبی شدم آتش؛

به هر آتش شدم آبی؛

به هر آبی شدم ماهی؛

به هر ماهی شدم دامی؛

به هر نا محرمی ساقی؛

به هر ساقی می باقی؛

و تو این را ندانستی؛

چرا گشتم چنین عاصی...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |
دوری

 

 

تو بگو
که میان بوسه های من و تو
چند فرسخ
چند لحظه
و چند حادثه
فاصله است؟
تو بگو
که خواستن تو
به اندازه چند سال دوری ، ‌صبوری می خواهد ؟
و باریدن عاشقانه چشمانم
در کدامین فصل دیدارت رقم خواهد خورد ؟
و تو باز به من وعده خواهی داد
و من بازهم
به تمام وعده های وفا نکرده ات دلخوشم !

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |

حالا که حرف های کوچک دلگیرم تمام...

حالا که دارم به رفتن می اندیشم،

دست از سر اندیشه ام بردار

می خواهم رها باشم...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |

این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم…
شاید از این تنهایی خلاص شدم…
.
.
یادش ستاره دنباله داری است که آسمان را بین من و تنهایی قسمت می کند…
.
.
تنها یک تنها میداند تنهایی تنها درد یک تنها نیست…
.
.
تنهایی تقدیر من نیست… ترجیحِ منه…
.
.
باور کن فرق بزرگیست میان کسی که تنها مانده با کسی که تنهایی را انتخاب کرده…
.
.
تنهایی یعنی بعضی اشکای بی دلیل، بی‌بهانه، یه دفعه‌ای، نصف‌ شبی
عجیب آدم رو آروم میکنه…
.
.
چه یه وجب… چه صد وجب…
تنهایی یه دنیاست!
.
.
تنهایی یعنی آدم واسه گوشیش که تو خونه جا مونده یه میس کال بندازه که وقتی رسید خونه دق نکنه که هیچ تماس و مسیجی نداشته…

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |

هستم؟!

مرا می بینی؟!

چهره ام را میان آینه ها گم کرده ام

مرا می بینی؟!

می چرخم، می رقصم، زمین می خورم

برمی خیزم با زخم هایی عمیق بر تن و ذهنم

این همان عمق تاریکیست

این مهمانی پر زرق و برق در کدام محله برگذار می شود

اشک هایم را پاک نکن

چهره ام را می شویند از اندوه

انگشتانت را بر پوست نازک صورتم بکش

من جاری شدن احساست را بر عمق قلبم لمس می کنم

هنوز سرگردانم

اشک هایم را پاک نکن

بگذار میان بازوانت آرام بگیرم

کاش دوبار متولد می شدم

در دو گهواره و تنها یک روح

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |

نشانیم را برای تو مینویسم ...

من نشانی از تو ندارم ولی نشانیم را برای تو مینویسم :

در عصر های انتظار به حوالی بی کسی قدم گذار ...

خیابان غربت را بیدا کن ...

وارد کوجه تنهایی شو ...

کلبه غریبی ام را بیدا کن ...

کنار بید مجنون خزان زده ...

و کنار مرداب آرزوی رنگی ام ...

در کلبه را باز کن ...

به سراغ بغض خیس بنجره برو ...

حریر غمش را کنار بزن ...

مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق اشک پشت دیوار تنهایی ام نشسته امــــ ... !




نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |

 

" تو "...

 

شوخی زیبایی بودی که خداوند با من کرد...!

 

اما شوخی بود...!

 

تو بی تقصیری!

 

خدای تو هم بی تقصیر است!

 

من،" تاوان " اشتباه خود راپس میدهم...!

 

تمام این " تنهایی "....تاوان " جدی گرفتن "

 

آن " شوخی " است...!


 
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |


چه رازی دراین جمله است..."دوستت دارم"...؟؟؟

که هر که میگوید "عاشقتر" میشود...

و هر که میشنود..."بی تفاوت تر"!


 

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.