تنهایی
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط رها |
 
قصه از غلط شروع شد
از يه اشتباه ساده
از يه خنده‌ای كه گم شد
تو يه بغض بی‌اراده

دست تو يا دست تقدير
گاهي آدم، بد مياره
قصه از غلط شروع شد
من به تو ربطی نداره

سادگی مو تو شکستی
آينه‌ها دروغ نمی ‌گن
تو ولی خودت نبودی
خود من بودی، خود من

شاکی‌ام اما نه از تو
از خودم لجم گرفته
از خودم كه بيشتر از تو
منو دست كم گرفته

منو دست كم گرفتی
تو كه اسم من باهاته
ولی من دروغ نمی گم
پشت اين آيينه، ماته

مات و ماتم ‌زده از تو
تا ته قصه شكستم
تو به انتها رسيدی
من چمدونمو بستم

باورم می کنی يا نه
نمی دونم ، نمی دونم
قصه از غلط شروع شد
اينو از چشات می خونم


نظرات شما عزیزان:

نسترن
ساعت10:38---14 مرداد 1392
آخ رها جان دقیق حرف دلمو زدی فدات ..؟
پاسخ: اینا ک حرفای دلمه نوشتم خدانکنه دلت پرباشه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.